در جستجوی زمان از دست رفته!
شاید اگر روزی واقعیات زندگیام را برای کسی تعریف کنم،
برای خیلی ها شگفت انگیز خواهد بود...
عده ای هم ممکن است بابت این همه فرصت های طلابی که از دست داده ام مرا سرزنش کنند...
شاید خیلی هم بخاطر فداکاری هایی که کرده ام مرا ستایش کنند...
هیچکدام از اینها اهمیت چندانی ندارد
ولی وقتی تمام قد در برابر وجدان خودم قرار می گیرم
وقتی خودم شگفت زده می شوم و خود را مورد شماتت قرار می دهم
این را دیگر نمی توانم نادیده بگیرم حسرت های ابدی که مرا متوجه زمانهای از دست رفته ای می کند که قابل جبران نیستند.
زمانی نوشتن شنا و یوگا تنها سرگرمی هایم برای تحمل این حسرت های همیشگی بودند
من در ان دوران تاریک همچون مرتاض هایی که در پی سرکوب غرایز و تمایلات درونی هستند به غلط فکر می کردم دستیابی به این مرحله راهی برای رهایی ست .حالا که بدون هیچ نقابی به درونم نگاه می کنم
به این نتیجه رسیده ام که تا بدن و نیازهایش براورده نشود هیچ تعالی وجود ندارد چرا که
بدن ما هرگز به ما دروغ نمیگوید.