شب یلدا نمادی از آیین های کهن ایرانی
آیین های کهن ایرانی
شب چره های شب یلدا
بی دلیل نیست که ما این همه جشن های زیبا و با محتوا داریم نوروز داریم و تیرگان و مهرگان و شب یلدا ...
ملتی که تاریخی کهن دارد آیین های فراوانی را هم با خودش پدید می آورد.
نیاکان ما آخرین روز پاییز خرید نمی کردند! بلکه از همان تابستان و فصل برداشت محصول به فکر شب چله و اول زمستان و یلدا بودند.
شب یلدا بخاطر موقعیت ویژه ای که داشت ( بلندترین شب سال) جشن گرفته می شد وگرنه تمام شبهای زمستان ( که کشاورزی و باغداری متوقف شده بود و فصل استراحت روستاییان بود) دوهمی ها و بساط شب چره برپا بود.
دورهمی هایی که با حضور اقوام و حتی همسایه ها شکل می گرفت.
آن روزها اگرچه هنوز عصر ارتباطات و ماهواره و اینترنت نبود و دهکده جهانی تحقق پیدا نکرده بود ولی دلهای مردم به هم نزدیک تر بود و روابط صمیمی تری داشتند!
ضیافت ها هم ساده و کم خرج بود!
شب چره هایی که در شب یلدا خورده می شد همگی حاصل دسترنج خودشان بود.
و هر گوشه ای از سرزمین پهناور ایران آداب و شب چره های ویژه خودش را داشت
اینگونه است که ما همچنان به تعداد اقوام ایرانی آیین های مختلف شب یلدا را داریم.
انیرانی که کوته زمانیست زمام قدرت را بدست گرفته اند سعی بسیار کردند که با مسکوت گذاشتن یلدا آن را محو و نابود کنند همان کاری که با نوروز و سایر جشن ها کردند
غافل از آنکه آیین های کهنی که ریشه در تمدنی ۷ هزار ساله دارند در طی چند دهه قابل حذف کردن نیستند.
حالا که تیرشان به سنگ خورده آنها هم برای شب چله بزرگداشت می گیرند!!
شب چره های یلدا ساده و سودمند و کم هزینه بود.
گندم برشته و شاهدانه به همراه کشمش
که همه اش را خودشان تولید می کردند
انگورهای بی دانه از نخ هایی که به تیرهای چوبی سقف بسته شده بود آویزان می کردند تا بتدریج و در سایه خشک شوند و کشمش آونگی سبز درست شود.
- گندم چند روز داخل آب پنیر خیس می کردند تا نرم شود آن را خشک کرده و برای شب یلدا نگه می داشتند تا روی آتش به همراه شاهدانه برشته کنند.
کدو تنبل های بزرگ را زیر نور آفتاب می گذاشتند تا کاملا برسند و خوشرنگ شوند. سپس آنها را در کاهدان میان انبوهی از کاه و یونجه خشک که همچون یخچالی خنک بود نگه می داشتند تا برای شب یلدا و سراسر زمستان تر و تازه بمانند.
گزر( هویج ایرانی) را که در جالیز کاشته بودند زیر خاک پنهان می کردند تا برای زمستان تازه بمانند
زردآلوهای خوشمزه و طلایی را دو نیمه(لته) کرده و زیر نور آفتاب می گذاشتند تا برگه زردآلو( قیسی) به زبان محلی تفتاله درست شود و این هم به بخشی از تنقلات شب یلدا تبدیل شود.
بادام های خوش طعمی که از بادامستان چیده شده بود هم یکی دیگر از شب چره ها بود و نیز تخمه کدو و آفتابگردانی که خود تهیه کرده بودند.
همه این خوراکی های خوشمزه را در سینی بزرگ مسی ( مجمعه)
قرار می دادند و مجمعه روی لحاف کرسی گذاشته می شد همه خانواده دور کرسی نشسته و در حالیکه پاهایشان از حرارت دلپذیر کرسی گرم شده بود از این شب چره های خوشمزه می خوردند.
بجای شیرینی دانمارکی و نان خامه ای مضر از بساق( کلوچه های خانگی ) و فتیر و نان شیرمال می خورند.
شام هم برای آنها که دستشان به دهن اشان می رسید پلو درست می کردند.( آن روزها همین پلوی ساده که به چشم ما نمی آید یک خوراک تجملی و اعیانی بود!)
پدربزرگ یا یکی از افراد خانواده که سواد داشت داستانهای جذاب فلک ناز نامه را برای خانواده می خواند که چیزی شبیه داستانهای هزار و یک شب بود!
و در همین فضای صمیمی بود که بچه ها یکی یکی در زیر کرسی بخواب می رفتند.
تا صبح اولین روز زمستان وقتی بیدار شدند با درخشش خورشید تابان به چشم خود ببیند چطور روزها بلندتر و شبها کوتاهتر می شوند و چگونه نور بر تاریکی پیروز شده است!
یادداشتهای روزانه و دیدگاههای شخصی